گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر
بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر
خرم آن روز که با دیده گریان بروم
تا زنم آب در میکده یک بار دگر
معرفت نیست در این قوم خدا را سببی
تا برم گوهر خود را به خریدار دگر
یار اگر رفت و حق صحبت دیرین نشناخت
حاش لله که روم من ز پی یار دگر
گر مساعد شودم دایره چرخ کبود
هم به دست آورمش باز به پرگار دگر
عافیت میطلبد خاطرم ار بگذارند
غمزه شوخش و آن طره طرار دگر
راز سربسته ما بین که به دستان گفتند
هر زمان با دف و نی بر سر بازار دگر
هر دم از درد بنالم که فلک هر ساعت
کندم قصد دل ریش به آزار دگر
حافظ
ادامه...
با سلام به دوستان عزیزی که به وبلاگ من سر زدی این وبلاگ تازه ساخته شده هست و فعلا برای روز تولدم هست 23 اسفند تولدم هست و بهترین روز زندگی هر فردی میتونه باشه ممنون
که سر زدی
داداش مهدی
پنجشنبه 19 اسفندماه سال 1389 ساعت 09:42 ب.ظ